معنی سنگ میکای سفید

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

میکای سفید

کچبار سپید


میکای بنفش

کچبار بنفش


میکای سیاه

کچبار سیاه

لغت نامه دهخدا

سنگ سفید

سنگ سفید. [س َ س ِ] (اِخ) دهی است از دهستان گلمکان بخش طرقبه ٔ شهرستان مشهد. دارای 127 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، بنشن و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

سنگ سفید. [س َ س ِ] (اِخ) دهی است از بخش خوانسار شهرستان گلپایگان. دارای 310 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).

سنگ سفید. [س َ س ِ] (اِخ) دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترینان شهرستان بروجرد. دارای 328 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).

سنگ سفید. [س َ س ِ] (اِخ) مرکز دهستان قصبه بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار. دارای 950 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت. دارای دبستان است. مزارع عشرت آباد و خواجه علی جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


سنگ سفید بسحاق

سنگ سفید بسحاق. [س َ س ِ ب ُ] (اِخ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 285 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، لبنیات و صنایع دستی آنجا جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


سنگ سفید آرامه

سنگ سفید آرامه.[س َ س ِ م َ] (اِخ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 608 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. لبنیات شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی جاجیم بافی. راه آن اتومبیل رو و دارای دبستان است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


سفید

سفید. [س َ / س ِ] (ص) سپید که نقیض سیاه باشد و به عربی ابیض خوانند. (برهان). ابیض. (غیاث) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). رنگی است روشن ترین رنگها و رنگی است خارج از رسته ٔ اصلی و فرعی. این رنگ را بهر رنگ دیگر اضافه کنندروشن تر سازد. (فرهنگ فارسی معین):
بچهره چنان بود برسان شید
ولیکن همه موی بودش سفید.
فردوسی.
|| روشن:
شما را سوی من گشاده ست راه
بروز سفید و شبان سیاه.
فردوسی.
گذشت آن کز آن چرخ با اعتمید
چو شب دورباشی ز روز سفید.
اثیرالدین اخسیکتی.
بتشنیع و دشنام و آشوب و زجر
سفید از سیه فرق کردم چو فجر.
سعدی.
گفته باشد مگرت ملهم غیب احوالم
این که شد روز سفیدم چو شب ظلمانی.
حافظ.
|| کنایه از ظاهر و نمایان هم هست چه هرگاه گویند «سفید شد» مراد آن باشد که ظاهر و نمایان گردید. «سفید نشد» یعنی پیدا نشد. (برهان).
|| درمک. سمید. و آن قسمی نان است که سبوس گرفته باشند. (یادداشت مؤلف).

گویش مازندرانی

سنگ

سنگ

تعبیر خواب

سنگ

سنگ درخواب، بر دو وجه است. اول: مال. دوم: مهتری و هر سنگی که نرم بود، خیرات و منفعت آن زیادتر و هر سنگ که سخت تر بود، تاویلش به خلاف این است. اگر بیند سنگ سفید فرا گرفت و یا کسی بدو داد، دلیل که با مهتری خوش طبع و گشاده روی او را صحبت افتد و از او منفعت بیند. اگر دید سنگ سیاه داشت با مهتری کینه دار و بدخوی اورا صحبت افتد و از او منفعت بیند. اگر بیند سنگی سرخ داشت، دلیل است با مهتری مفسد و بدخوی و بدخواه او را صحبت افتد و بدو منفعت رسد. اگر دید که بر کوه شد و سنگهائی بسیار دید و از آن سنگ ها چیزی برگرفت و در دامن نهاد و می نگریست که آن سنگ ها چه رنگ داشت، تاویلش هم بر آن قیاس بود. اگر بیند سنگ سیاه و سفید داشت، دلیل که با مردی منافق وی را صحبت افتد و به قدر آن از وی نفع یابد. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

معادل ابجد

سنگ میکای سفید

365

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری